گردش مرداد ماه الیساییییییییییییییی....
سلااااااام به دختر شیرینم ، به عروسک قشنگم ، به نازدونه خانمم، به یکی یه دونمم الیسا جووووووووووووونم عزیز تر از جووووونم یه روز با مامان ملی و بابا قاسم رفتیم جنگل و از اونجایی که شما عاشق طبیعتی حسابی خوشگذروندی و خوشحال بودی و کلی بدنبال شیر و سنجاب میگشتی و میگفتی چرا پس نیستن اینجا .... الیسای نازم این روزها هر چی از شیرین زبونیهات بگم کم گفتم خانمم . عاشق اینی که از همه بزرگتر باشی و خیلی تلاش میکنی که زود قد بکشی و بری مدرسه یه روز خونه مامان ملی بودیم و به دایی عادل میگفتی که نگاه نکن قدت بلند تر از منه ها تو نوزادی فسقلی هستی نمیدونم چرا قدت انقد بلند شده ... ما با این بزرگ شدن تو داستانی دا...
نویسنده :
مامانی و بابایی الیسا جون
11:47